جدول جو
جدول جو

معنی گنده گویی - جستجوی لغت در جدول جو

گنده گویی
(گُ دَ / دِ)
سخنان بزرگتر از حدود خود گفتن. و رجوع به گنده گو شود
لغت نامه دهخدا
گنده گویی
سخنان بالاتر از حد خود گفتن گزافه گفتن
تصویری از گنده گویی
تصویر گنده گویی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَنَ / نِ زَ)
در تداول عامه، آنکه سخنان بزرگتر از حد خود زند. آنکه اندازۀ خود در سخن گفتن نگاه ندارد
لغت نامه دهخدا
(گُ)
از بین بردن گناه. پاک کردن گناه:
چون بحر کنم گناه شویی
اما نه ز روی تلخ گویی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ)
آنکه بوی ناخوش و گنده دارد. (آنندراج). عفن. صیقم
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ خوَ / خُیْ)
با واو معدوله، آنکه عرق بدنش عفن و گنده است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به گنده خویی شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ)
کسی که گوش او بوی بد دهد
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ)
صفت گنده گوش. رجوع به گنده گوش شود
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ / دِ)
در تداول عوام، دعویهای باطل کردن. سخنان بزرگتر از حد گفتن. گزافه گویی
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ خوَ / خُ)
با واو معدوله، صفت آنکه عرق بدنش عفن است. و رجوع به گنده خوی شود
لغت نامه دهخدا
(چُ غُ خوَر / خُر)
رجوع به گنده گو شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ خوَ / خُ)
گنده خواری. رجوع به گنده خور شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دُ)
سیاه چردگی. رنگی میان سپیدی و سیاهی. (ناظم الاطباء). خضره. سمره. ادمه. (منتهی الارب). رجوع به گندم گون شود
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ / دِ)
حالت خنده روی. عمل خنده روی. بشاشت. (یادداشت بخط مؤلف). طلیق. (منتهی الارب) :
شکایتهای عالم چند گویی
بپوش این گریه را در خنده رویی.
نظامی.
ز خنده رویی گردون فریب رحم مخور
که رخنه های قفس رخنۀ رهایی نیست.
صائب
لغت نامه دهخدا
تصویری از گنده گو
تصویر گنده گو
کسی که سخنان بالاتر از حد خود گوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده خوی
تصویر گنده خوی
آنکه عرق بدنش بد بو باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده گوش
تصویر گنده گوش
آنکه گوشش بوی بد دهد
فرهنگ لغت هوشیار
عمل پاک کردن گناه: چون بحر کنم گناه شویی اما نه ز روی تلخ گویی. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده خوری
تصویر گنده خوری
خوردن خوراکهای بد و پست (مانند شکنبه روده و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده گوی
تصویر گنده گوی
کسی که سخنان بالاتر از حد خود گوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده بویی
تصویر گنده بویی
بدبویی تعفن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده خویی
تصویر گنده خویی
بد بو بودن عرق کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده گوزی
تصویر گنده گوزی
سخنان بالاتر از حد خود گفتن گزافه گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده گوشی
تصویر گنده گوشی
گنده گوش بودن
فرهنگ لغت هوشیار
سبز چهرگی سیاه چردگی: ... گردناکی و سپیدی آمیخته بزردی یا گندم گونی و روشنایی و تابندگی، قهوه یی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده گوزی
تصویر گنده گوزی
((گُ دِ))
گزافه گویی، لاف و گزاف
فرهنگ فارسی معین